روایاتی از رزمندگان ارتشی که روی طاقچه خاک می خورند/ نوک پیکان تبلیغات، خلاف جهت آثار ارتشی هاطهورا میرزایی زاده؛ راننده تانک سال های دفاع مقدس بود؛ و تمام آن دوران را در جبهه های فکه، عین خوش، مهران، - اگر به سراغ افراد حاضر از جنگ در میان ارتشی ها برویم هستند سوژه هایی که از گنجینه خاطرات هشت ساله و روز های دفاع از دید یک رزمنده ارتشی بگویند. با این وجود ردپای روایت ارتش در ادبیات دفاع مقدس به شدت کم رنگ است. گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجو- طهورا میرزایی زاده؛ راننده تانک سال های دفاع مقدس بود؛ و تمام آن دوران را در جبهه های فکه، عین خوش، مهران، دهلران، سومار، میمک، و گیلان غرب گذرانده بود. او از آبان ماه سال 61 و عملیات محرم می گوید. عملیاتی که نیمه های شب آغاز شده بود و رزمندگان به سرعت در منطقه شرهانی در خاک عراق پیشروی می کردند. او می گوید ساعت به 3 صبح نزدیک می شد که رژیم بعثی از بمب های شیمیایی استفاده کرده؛ و به صورت دستور استفاده از ماسک شیمیایی صادر شد و چند نفر از نیرو ها به سرفه افتاده بودند؛ و در آن شرایط و هوایی که اصلا نشانی از بارندگی در خود نداشت، ناگهان باران شدیدی بارید و آثار بمب شیمیایی را کاملا از بین برد. او ستوان بازنشسته ارتش رضا شجاعی است که خاطراتش را از روز های دفاع مقدس بازگو می کند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |