پسر! راضی نیستم شهید شویمادر شهید مهرداد اسکویی به پسرش گفت: نمی گم نرو جبهه ولی کاری کن شهید نشی. برو صدامیان را بکش و پیروز شو اما اگر شما کشته بشید دیگه کسی مثل شما نیست. - خبرگزاری فارس-گروه حماسه و مقاومت: پدربزرگ مهرداد در کودکی دخترشان (مادر مهرداد) با حکمتی که مخصوص مردم ساده و بی آلایش قدیم بود، فهمید در آینده دخترش اتفاقی خواهد افتاد که خیر است. همان وقتی که دختر بچه نام عروسک هایی که مادرش برای او درست کرده بود را گذاشت الله اکبر و بسم الله الرحمن الرحیم . پدر گفته بود چنین نام گذاری آن هم از زبان یک کودک حتماً حکایتی خواهد داشت. این ماجرا گذشت تا دختر بچه که خانم باجی صدایش می کردند بعد از اتمام کلاس ششم زن پسر دایی اش میرعبدالله شد. 13 ساله بود که عروسی کردند و از اسکو آمدند در دروازه غار تهران ساکن شدند. میرعبدالله می خواست با زندگی در تهران معاش بهتری برای خانواده به دست آورد. همان اطراف یک مغازه فروش چرخ خیاطی زد. خانم باجی هم امورات خانه را می چرخاند و از بچه هایش بهمن، میرعلی، مهرداد، رضا و مریم مراقبت می کرد. اما چندی نکشید شوهرش فوت کرد و او خودش شد نان آور و سرپرست خانواده. ایامی که مصادف شده بود با اوج گیری جریانات انقلاب. میرعبدالله بچه ها را با لقمه حلال بزرگ کرده بود و بعد از او این خانم باجی بود که حواسش به طهارت لقمه ای که سر سفر برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |