مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 13 شهریور 1400 ساعت 02:252021-09-03اجتماعي

خاطره ای از بانوی انتظار


«یک آن دیدم جلوی در ورودی یک مرد لاغر اندام با چهره ای سیاه ایستاده است.

ته چهره ناصر را داشت.

وحشت کردم.

باورم نمی شد، مردی که این همه سال در انتظارش بودم، - یک آن دیدم جلوی در ورودی یک مرد لاغر اندام با چهره ای سیاه ایستاده است.

ته چهره ناصر را داشت.

وحشت کردم.

باورم نمی شد، مردی که این همه سال در انتظارش بودم، این طور شکسته شده باشد.

به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، فاطمه صدیقی همسر ناصر شفیعی زاده دوران هشت سال دفاع مقدس روایت می کند: در مرداد ماه سال 69 هر شب اسامی اسرای آزاد شده اعلام می شد.

خبری از ناصر نبود.

یک پنج شنبه که ناامید شده بودم، پای رادیو ننشستم.

به بهشت زهرا رفتم.

وقتی برگشتم، سر خیابان چند تا خانم چادر مشکی دم در خانه مان ایستاده بودند.

یک آن دیدم یک سطل آب روی سرم ریختن.

مردم مات و مبهوت ما را نگاه می کردند تا بخواهم حرفی بزنم، یکی از خانم ها داد زد: فاطمه خانم مژدگانی بده اسم آقای شفیعی را الان رادیو اعلام کرد.

این هدیه ما، یک سطل آب! با هماهنگی هایی که شد، اسرا را به استادیوم آزادی آوردند.

ما هم رفتیم.

بچه ها پدرشان را به یاد نداشتند.

با تمام وجود منتظر ناصر بودم.

یک آن دیدم جلوی در ورودی یک مرد لاغر اندام با چهره ای سیاه ایستاده است.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

خاطره ای از بانوی انتظار

خاطره ای از بانوی انتظار