بنویسید خوزستان یتیم شد!می گفتم «حرف بزنید» می گفتند «نمی شود، نمی توانیم» فقط یکی شان یک فایل صوتی یک دقیقه ای فرستاد. با خوشحالی بازش کردم؛ صدایش می لرزید: «الآن از ما می خواید خاطره بگیم؟ نه نه؛ - خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: همه دوستش داشتند؛ مثل یک پدر، مثل یک رفیق، مثل کوهی که هر کجای دنیا هم که بودی میدانستی اگر با او تماس بگیری جوابش پشت وپناهت می شود. گوشی را برداشتم و با تک تک دانشجوهایش تماس گرفتم. با دوست هایش. با مریدهایش. می خواستم بیشتر بدانم تا بهتر بنویسم از سید روحانی ایی که بهار یک هزار و چهارصد و یکمان را با رفتنش خزان کرد، اما گلوها بغض بود و چشم ها اشک. می گفتم حرف بزنید می گفتند نمی شود، دست دلمان نیست، نمی توانیم، سرمان سنگین است فقط یکی شان یک فایل صوتیِ یک دقیقه ای فرستاد، آن هم بعد از یک ساعت انتظار. دویدم سمت گوشی. با شوق فایل را باز کردم؛ صدایش می لرزید: الآن از ما می خواید خاطره بگیم؟ نه نه؛ داغ اونقدر سنگین روی دلمون نشسته که زبون نمیچرخه؛ فقط اگه خواستید خبری بزنید بنویسید یتیم شدیم، بنویسید خوزستان یتیم شد. اهل رسانه که باشی هزار شماره از همه نوع مدل آدم توی گوشی ات پیدا می شود؛ از خبرنگار و کارگردان و مستندساز تا قبرکن و مدیربحران و بنّا. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |