دوربین های بومی آقای مستندساز/غریبی نمی کنند چون ما با هم گریه می کنیم!آقای مستندساز کنار تدوین گر ایستاده بود و با دست های به هم گره زده اشاره میداد پلان ها بالا و پایین شوند، گفتم: «آخر راوی ها چطور اینقدر راحت جلوی دوربین تان ایستاده اند؟» آرام سری تکان داد و دکمه ی پخش را متوقف کرد: - خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: چشم های نیمه باز آبادان سرخ بود از هزار و یک شب، شب بیداری؛ از سوال های بی جواب؛ از جنگی که نمی خواست تمام شود؛ از ترکش های جا خوش کرده روی صورت شهر؛ از تبعیض، از دست درازی ها و از آوار بیرحم متروپل که دست و پای خوزستان را فلج کرده بود. دردی مُسری که زخم عمیقش از میان زخم های کهنه ی شهر سربرآورد؛ و آبادان، آن زیبای آفتاب خورده ی جنوب را دوباره غرق خون و خاک و ماتم کرد. اما دوربین های بومی آرام و قرار نداشت، انگار لنزهایشان با صورت خاکی آبادان آشناتر بود. آقای مستندساز کنار تدوین گر ایستاده بود و با دست های به هم گره زده اشاره میداد پلان ها بالا و پایین شوند، گفتم: آخر راوی ها چطور اینقدر راحت جلوی دوربینتان ایستاده اند؟ آرام سری تکان داد و دکمه ی پخش را متوقف کرد: جلوی دوربین های بومی غریبی نمی کنند، چون ما با هم گریه می کنیم! فارس: آقای مستندساز، لطفا از خودتان بگویید؛ اینکه چه زمانی و چگونه وارد این عرصه ی جذاب و هیجان انگیز شدید بهوندی: حمیدرضا بهوندی هستم؛ متولد یکی از روزهای گرم تی برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |