هم پای قافله غدیرخبرگزاری فارس؛ شیراز، سمیه انصاری فرد: شانه به شانه بقیه قدم می زد. زیر بیرقی سبز از جنس خرمی و شادابی سادات. دل به دلدار سپرده و از سرانجام کار مطمئن بودند. همراهش طی مسیر کردم. کم سال بود و زیر سایه کودکی اش، هر رهگذری به وجد می آمد. نگاهم با مچ بند و سربند سبز رنگ کودک تلاقی کرد. با لبخندی شیرین گفت: اینها نشانه است. پیش تر رفتیم و با هر قدمی، تعداد عابران بیشتر میشد. عهد بسته با امیر مومنان پسرک، خندان و شاد بود و هیچ چیز، حتی تلألو آفتاب و هرم گزنده اش، او را برای ادامه مسیر مردد نمی کرد. گویی عهد بسته بود و عهدشکنی را جایز نمی دانست. ساعتی دیگر راه رفتیم. همراهان شعار می دادند: فقط حیدر امیرالمومنین است و بر پرچم ها نقش بسته بود: سقیفه ای نیستم، غدیری ام. هم پای قافله غدیر کودک هم پای قافله غدیر، حالا به حرف آمده بود و خودش را معرفی کرد: اسمم علیرضا است و امام علی را خیلی دوست دارم. ادامه حرفش همان ماجرای یتیم نوازی امیر مومنان بود. علیرضا چند سال پیش، پدرش را از دست داده بود و عید غدیر هر سال، زیر علم ولایت می رفت و برکت سفره خود و خانواده اش را از اطعام غدیر می گرفت. اعتقادش را تحسین کردم که با این سن و سال اندک، درک بالایی از جایگاه امامت دارد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |