قصه تلخ فرزند طلاقمرا ببخشید دیگر چاقوکشی نمی کنم، مادربزرگم را کتک نمی زنم و از آزار و اذیت همسایگان دست برمی دارم ولی اگر مرا به بهزیستی بفرستید می دانم باشما چه کنم و . به گزارش سایت قطره و به نقل ازخراسان، این ها بخشی از اظهارات پسر بچه 10 ساله ای است که قرار بود به دلیل نداشتن سرپرست و با هماهنگی های قضایی تحویل یکی از مراکز بهزیستی شود. مادربزرگ این کودک با بیان این که توان مراقبت از نوه خلافکارش را ندارد، درباره سرگذشت مانی به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد توضیح داد: درست 15 سال قبل بود که دخترم در مجلس عروسی یکی از نزدیکانمان عاشق آرمین شد. آن ها در مراسم عروس کشان به یکدیگر دل باختند و پنهانی با هم ارتباط داشتند. آن زمان دخترم 16 سال بیشتر نداشت و به همین دلیل درس و مدرسه را هم رها کرد. من هم که در آموزش و پرورش خدمت می کردم وقتی در جریان موضوع قرار گرفتم خیلی تلاش کردم تا پروانه را از این عشق خیابانی برحذر دارم اما او در یک سن هیجانی قرار داشت و به نصیحت های من توجهی نمی کرد. آرمین هم شاگرد صافکاری بود و در تعمیرگاه پدرش کار می کرد. او هم بعد از چند بار مردودی در کلاس پنجم ابتدایی، ترک تحصیل کرده بود و اوضاع مالی مناسبی نداشت. خلاصه آرمین و پروانه با وجود همه مخالفت ها در حالی پای سفره عقد نشستند که 2 سال بعد پدر آرمین به رحمت خدا رفت و همه ما برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |