مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
دوشنبه، 23 مرداد 1402 ساعت 14:102023-08-14سياسي

خاطره نوستالژیک برنج دودی در «فل خانه»


لباس هایم همه بوی دود می دهد، بویی که برای من بیشتر خاطره ای نوستالژیک دارد، از شب های چهارشنبه سوری؛ وقتی مادربزرگم یک دیگ بزرگ پلو با برنج دودی می پخت تا به همسایه ها هم بدهد.

- خورشید به سرخی نشسته، ولی صدای شالیکوبی هنوز شنیده می شود.

در میان شالیزارهایی که ساقه های برنجشان بریده شده، نشانه هایی از دود را می جویم، عطر فَل سوخته از پشت مسجد روستا به مشام می رسد.

خاطره برنج دودی برایم زنده می شود.

پشت پرچین چوبی صدا می زنم؛ کسی خانه هست؟ در حیاط وسیعی که با چند درخت تنومند آزاد و خوج سایه انداز شده، علی مولایی خوش آمد می گوید.

74 سال سن دارد و تازه از کار در مزرعه فارغ شده است.

پاسخ می دهد بفرمایید.

من همیشه خانه ام، جایی نمی روم، 10 سال است رشت نرفته ام.

خانمم پارکینسون دارد، نمی توانم تنهایش بگذارم.

بچه ها هم هر کدام دنبال زندگی خودشان رفته اند.

یکی تهران کارگاه دارد، یکی معلم است، دخترم هم شوهر کرده و منم و این زندگی.

سرنوشت است دیگر - آمده ام فل خانه را ببینم.

کشاورز که بجز زحمت چیزی ندارد.

این اتاقک پر از دود دیدن ندارد گوشه حیاط، اتاقک گلی برپاست، یادگاری به وقت زنده بود پدرش.

با تیرک های چوبی سقف و ایوان و درب چوبی دودزده.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

خاطره نوستالژیک برنج دودی در «فل خانه»

خاطره نوستالژیک برنج دودی در «فل خانه»