مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
جمعه، 6 مرداد 1402 ساعت 15:052023-07-28اجتماعي

روایت آبرویی که با نام حسین(ع) آمد


خبرگزاری فارس_ نیشابور- فاطمه قاسمی؛ کارگردان عروسی ها بودم عروسی های روستای خودمان و روستاهای اطراف را رقص من گرم می کرد به جز شب های ماه رمضان، محرم و صفر، بیشتر شب های سال را در عروسی ها رقص و پایکوبی می کردم.

20 سال بیشتر نداشتم پر از شور و نشاط جوانی بودم.

روزهایم به کشاورزی و چوپانی، شب هایم در عروسی ها می گذشت.

خستگی و بی حوصلگی را نمی فهمیدم.

شاد و بی خیال روزهای عمر را سپری می کردم تا روزی که برادرم به بیابان آمد.

تو آبروی ما را بردی!  با برادرم شریکی گوسفند داشتیم.

آن روز نوبت چوپانی من بود، گوسفندها را برای چَرا به بیابان برده بودم.

اتفاقا آن شب هم عروسی دعوت بودم.

برادرم به بیابان آمد و دعوای بدی با من کرد.

اولین بار بود برادرم را این طور عصبانی و خشمگین می دیدم.

گفت کوچک بودی که پدرمان مرد، برایت پدری کردم تا سالم و صالح باشی، نه این که در مجالس عروسی مواد بکشی و برقصی.

تو آبروی ما را بردی! با شنیدن این حرف انگار یک سطل آب یخ روی من ریختند شوکه شدم، می خواستم بپرسم: این حرف ها چیه؟ کی این حرف ها رو زده؟ اما نمی توانستم گیر کرده بودم.

توی بهت و سکوت، درد بزرگی به دلم نشست .

درد بی آبرویی!  علی مواد می کشه و.

        از همان جر و بحث خانوادگی و دعوای برادربزرگم به این طرف ورق زندگی ام برگشت و از این رو به آن رو شد.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

روایت آبرویی که با نام حسین(ع) آمد

روایت آبرویی که با نام حسین(ع) آمد