با سعدی در گلستان؛ حکایت پنجم: بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجی است/ که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رَست (+صدا)بنا بر روال هفته های گذشته حکایتی از گلستان سعدی را در عصر ایران باز می خوانیم. گلستان خوانی هم نگاه و حکمت سعدی را می آموزد و هم تمرین خوبی برای سخن وری است. - فی الجمله مقبول نظر سلطان آمد که جمال صورت و معنی داشت و خردمندان گفته اند توان گری به هنر است نه به مال. و بزرگی به عقل نه به سال. ابنای جنس او بر منصب او حسد بردند و به خیانتی متهم کردند و در کشتن او سعی بی فایده نمودند. دشمن چه زند چو مهربان باشد دوست؟ مَلِک پرسید که موجب خصمیِ اینان در حق تو چیست؟ گفت: در سایه دولت خداوندی دام مُلکُه همگنان را راضی کردم مگر حسود را که راضی نمی شود الاّ به زوال نعمت من. و اقبال و دولت خداوند باد. توانم آن که نیازارم اندرون کسی حسود را چه کنم؟ کو ز خود به رنج در است بمیر تا برهی ای حسود کاین رنجی است که از مشقت آن جز به مرگ نتوان رَست شوربختان به آرزو خواهند مقبلان را زوال نعمت و جاه گر نبیند به روز شپّره چشم چشمه آفتاب را چه گناه راست خواهی هزار چشم چنان کور بهتر که آفتاب سیاه برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |