مرا امام رضا(ع) طلبیده و مهمان او هستمخبرگزاری فارس_ نیشابور_ فاطمه قاسمی؛ اولین ساعت های صبح است و زمان زیادی از طلوع آفتاب نمی گذرد. کاروان های زائران پیاده روستاهای کوهسرخ کاشمر و ششتمد سبزوار، از راه می رسند و برای صرف صبحانه وارد موکب های مسیر شهرستان میان جلگه می شوند. در نزدیکی یکی از موکب ها پسربچه ای ریزنقش توجهم جلب می کند. پسرک همانطور که ساندویچ نسبتا بزرگ نان و پنیرش را گاز می زند با التماس به جوانی که کنارش ایستاده نگاه می کند و هر بار که لقمه ای قورت می دهد می گوید: من با پرچمدارها می آیم. بعد از گذشت دقایقی کاروان آماده حرکت می شود اما پسرک که حالا لیوان چایش را می نوشد گویی خیال همراهی با کاروان را ندارد و همچنان بهانه همگام شدن با پرچمدارها را می گیرد. جوان، مردد به دوستانش نگاه می کند. همین که یکی از دوستانش می خواهد چیزی بگوید پسرک با چشمانی پرخنده و پرذوق می گوید قول می دهم از کاروان جدا نشوم فقط تا کنار پرچمدارها می روم. بعد هم خیلی سریع میان جمعیت گم می شود با رفتن پسرک، جوان ها هم به دنبال پسربچه می دوند اما رسیدن به پسربچه آسان نیست. پسر بچه ای که حالا با فریادهای علی برگرد! علی کجا رفتی؟ متوجه می شوم، اسمش علی است. کاروان رفت، جا ماندیم! پسرک از پرچمدارهای کاروان هم گذشته و تنها و یکه سینه کش پیاده رو را می دود هر آن ممکن است به طرف خی برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |