مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
پنجشنبه، 2 شهریور 1402 ساعت 08:052023-08-24ورزشي

امروز با مولوی: در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم


من مست و تو دیوانه، ما را که بَرد خانه؟ صدبار تو را گفتم: کم خور دو سه پیمانه؟ در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم هریک بتر از دیگر شوریده و دیوانه جانا به خرابات آ تا لذّتِ جان بینی جان را چه خوشی باشد بی صحبتِ جانانه؟ هر گوشه یکی مستی دستی ز برِ دستی و آن ساقیِ هر هستی با ساغرِ شاهانه تو وقفِ خراباتی دخلت می و خرجت می زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانه ای لولیِ بربط زن تو مست تری یا من؟ ای پیشِ چو تو مستی افسونِ من افسانه از خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانه چون کشتیِ بی لنگر کژ می شد و مژ می شد وز حسرتِ او مرده صد عاقل و فرزانه گفتم: ز کجایی تو؟ تسخر زد و گفت: ای جان نیمیم ز ترکستان، نیمیم ز فرغانه نیمیم ز آب و گِل، نیمیم ز جان و دل نیمیم لبِ دریا، نیمی همه دُردانه گفتم که: رفیقی کن با من که منم خویشت گفتا که: بنشناسم من خویش ز بیگانه من بی دل و دستارم در خانهٔ خَمّارم یک سینه سخن دارم هین شرح دهم یا نه؟ در حلقهٔ لنگانی می باید لنگیدن این پند ننوشیدی از خواجهٔ علیانه سرمستِ چنان خوبی کِی کم بود از چوبی؟ برخاست فغان آخر از اُستن حنانه شمس الحقِ تبریزی از خلق چه پرهیزی؟ اکنون که درافکندی صد فتنهٔ فتّانه


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

امروز با مولوی: در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم

امروز با مولوی: در شهر یکی کس را هشیار نمی بینم