صبحانه ای که نخست وزیر درست کرد«صحبت های جمع گل انداخته بود و خیلی طول کشید و آخر سر همه رفتند خوابیدند. صبح که بلند شدم، هنوز همه خواب بودند. دیدم از توی آشپزخانه یک صدای خفیفی می آید. - صحبت های جمع گل انداخته بود و خیلی طول کشید و آخر سر همه رفتند خوابیدند. صبح که بلند شدم، هنوز همه خواب بودند. دیدم از توی آشپزخانه یک صدای خفیفی می آید. آرام رفتم و وارد آشپزخانه شدم. به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، مرحوم سیدکریم حجازی طاقانکی مسئول بنیادشهید آبادان در دوران دفاع مقدس در کتاب آبادان لین 1 که به روایت مقاومت مردمی در آبادان پرداخته است، در بخشی از این کتاب به خاطره از شهید محمدعلی رجایی به عنوان نخست وزیر اشاره کرده است. در این روایت می خوانیم: آقای رجایی را با هلی کوپتر از بندر امام خمینی (سربندر) به چوئبده آمده و دو نفر از بچه های سپاه آبادان با ماشین سواری او را از چوئبده به آبادان می آورند. بعد از بازدید از جبهه که در همان روز انجام گرفت، آقای رجایی را شب به ستاد پشتیبانی جبهه و جنگ آوردند و شب میهمان ما بود. آن موقع خانه ای که ستاد جبهه و جنگ محسوب می شد، متعلق به شخصی بود به اسم آقای تفرشی. این خانه یک درش رو به سازمان آب باز می شد و درِ دیگرش رو به امامزاده سید محمد بود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |