از لاک جیغ تا حرم امام حسین«ع»به بین الحرمین رسیدیم نماز جماعت شروع شد، من هنوز باور نمی کردم، نمی دانستم چه باید بگویم، فقط اشک می ریختم. - خبرگزاری فارس-مهدیه محمدی؛ حال و هوای محرم امسال برایم متفاوت بود. اصلا مثل سال های قبل دنبال دیدن دسته های عزاداری در کوچه و خیابان نبودم. دیدن مناطق جنگی و شنیدن روایت روزهای جنگ و رشادت و مظلومیت شهدا و رزمندگان، گرفتن رزق از شهدا از من یک آدم دیگری ساخته بود. من دیگر آن دختر سابق قرتی نبودم. جستجو میکردم، کتاب می خواندم تا فلسفه عاشورا را بفهمم. اصلا قیام امام حسین(ع) چه بود؟ چرا شهادت آن هم آنقدر مظلومانه؟ چرا عزاداری 1400 ساله؟ کتاب میخواندم تا جواب همه سوالاتم را بفهمم. همه نمی دانم ها را بدانم. من آن منِ سابق نبودم. محرم تمام شد و به ماه صفر رسیدیم اما همچنان سیاه پوش عزای حسینی بودیم. کم کم به ایام اربعین نزدیک می شدیم از دوستانم می شنیدم دنبال کارهای خود برای رفتن به کربلا هستند. خیلی دلم می خواست امسال هرطور شده به کربلا بروم اما خانواده ام کاملا مخالف بودند. دعوت به زیارت اهل بیت(ع) مشغول تمیز کردن اتاقم بودم که تلفن همراهم زنگ خورد. دوستم پشت خط بود؛ - مهدیه کربلا موکب داریم. برای خادمی میای؟ دیگر گوش هایم نمی شنید. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |