اندر حکایت رابطه مولانا و صدرالدین قونویروزی مولانا جلال الدین محمد به مجلس شیخ صدرالدین درآمد و شیخ در صدر صفه بالای سجاده نشسته بود و اکابر علما و اعاظم عرفا حاضر بودند. شیخ سجاده خود را به مولوی باز گذاشت که بنشیند، - مولوی برای حرمت وی بر سجاده او ننشست و فرمود: به قیامت چه بگویم که چنین بی ادبی کنم. شیخ گفت: سجاده ای که تو را نشاید مرا نیز نشاید. سجاده را برداشت و کنار نهاد. عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - در نوبه های پیشین، مقالات اول و دوم کتاب فیه ما فیه را واکاویدیم و اینک نوبت به مقاله سوم رسیده که سهل تر از مقالات قبل است چراکه آمیخته به نکته های باریک تر از مو نیست و بیشتر شبیه گفتاری روزمره است. مولوی در آغاز مقاله سوم فیه ما فیه می گوید: گفت که شب و روز دل و جانم به خدمت خداوندگار است و از مشغولی ها و کارهای مغول به خدمت نمی توانم رسیدن. فرمود که آن کارها هم کار حق است زیرا سبب امن و امان مسلمانی است. خود را فدا کرده اید به مال و تن تا دل ایشان را به جای آرید، تا مسلمانی چند در امن به طاعت حق تعالی مشغول باشند. پس این نیز کار خیر باشد. استاد محمدعلی موحد در پاورقی این مقاله، آورده است: این سخن از قول معین الدین پروانه است که در دوازده سال از دوران حکومت غیاث الدین کیخسرو سوم (663-638 ق) سمت نیابت سلطان را داشت و. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |