مردی که کابوس موساد بودکابوس موساد بود. «غسان» را می گویم. هر کجای دنیا که می رفت نقشه خون آلود فلسطین را مثل بادبادکِ یک پسربچه ی سربه هوا، دنبال خودش می کشید. انگار که تکه به تکه ی خاک وطن و خون برادران و خواهرانش را به کلماتش سنجاق کرده بود. - خبرگزاری فارس؛ حنان سالمی: کابوس موساد بود. غسان را می گویم. هر کجای دنیا که می رفت نقشه ی خون آلود فلسطین را مثل بادبادکِ یک پسربچه ی سربه هوا، دنبال خودش می کشید. انگار که تکه به تکه ی خاک وطن و خون برادران و خواهرانش را به کلماتش سنجاق کرده بود. او حرف می زد و می نوشت اما گلوله ی کلماتش، زجه های شاخه های گرم زیتونی بود که سینه ی سرد صهیون را دریده بود. عاصی شان کرد. نمی دانستند چطور دست به سرش کنند وقتی دست از سرشان برنمی داشت. آن ها می خواستند بی سر و صدا فلسطین را ببلعند و او با قیل و قالِ قلم، تکه پاره های وطنش را از میان دندان هایشان بیرون می کشید و زخم هایش را رو به آسمان می گرفت تا خدا ببیند. اما بالاخره روز موعود رسید و غسان به خاک و خون کشیده شد. و درست از همانجا بود که بی مهابا در تمام باغ های استعمارزده ی جهان، ریشه زد؛ از هشتم ژوییه ی 1972، در بیروت! پسر همان پدر اسم کاملش غسان فیض کنفانی بود. به همان عادت مرسوم عرب ها که نام پدر باید به همراه نام فرزند بیاید. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |