مولانا و غیرت و ابلیس و عارفغیرت برای رابطه عارف و خداوند، همان نقش و کارکرد ابلیس را برای خداوند دارد. مولوی می گوید: همان طور که سگِ خان اجازه نمی دهد غریبه ها وارد خانه خان شوند، - شیطان نیز با وسوسه انداختن در دل مردمان، آنان را به گناه می اندازد تا نتوانند به خدا نزدیک شوند. عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - نوبت پیشین گفتیم که مولانا آدمی را اسطرلاب حق می داند و می گوید منجمی باید که اسطرلاب را بداند. تره فروش یا بقال اگرچه اسطرلاب دارد اما از آن چه فایده گیرد و به آن اسطرلاب چه داند احوال فلک را؟ تره فروش و بقال قاعدتا در اشاره به افرادی به کار رفته که صرفا درگیر معاش اند و از مبدأ و معاد و رمز و راز عالم و آدم چیز چندانی در چنته عقل شان نیست. اما اینکه مولانا می گوید منجمی باید که اسطرلاب را بداند ، از این حیث جالب است که شأن منجم را در جهان قدیم بازمی نمایاند. منجم در افکار عمومی جهان قدیم، ظاهرا شأن و منزلتی همچون حکیم داشته. یعنی همان طور که حکیم صاحبِ سرّ بوده، منجم نیز از رمز و رموز عالم باخبر بوده. هر دو صاحب دانایی ویژه ای قلمداد می شدند و مقامی ممتاز داشتند. در افرادی چون ابوریحان بیرونی نیز، مرز بین نجوم و حکمت از بین رفته بود. یعنی ابوریحان منجمی حکیم یا حکیمی منجم بود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |