اصل تو باشی و فقه فرع استدر نگرش دینیِ غیراومانیستی، به آدمی گفته می شود که خدایی وجود دارد و تو هیچ نیستی؛ اما نگرش دینیِ اومانیستی، به انسان می گوید خدایی وجود دارد و تو برکشیده و تکریم شده خداوندی؛ - پس تو را مقامی است که سایر موجودات هستی از آن بی بهره اند. عصر ایران؛ شیرو ستمدیده - مولانا در مقاله ششم فیه مافیه می گوید: آمدیم. بهانه می آوری که من خود را به کارهای عالی صرف می کنم. علوم فقه و حکمت و منطق و نجوم و طب و غیره تحصیل می کنم. آخر این همه برای توست. اگر فقه است، برای آن است تا کسی از دست تو نان نرباید و جامه ات را نکند و تو را نکشد تا تو به سلامت باشی. و اگر نجوم است، احوال فلک و تاثیر آن در زمین از ارزانی و گرانی، امن و خوف همه تعلق به احوال تو دارد، هم برای توست. و اگر ستاره است از سعد و نحس به طالع تو تعلق دارد، هم برای توست. چون تامل کنی اصل تو باشی و این ها همه فرعِ تو. چون فرع تو را چندین بار تفاصیل و عجایب ها و احوال ها و عالم های بوالعجب بی نهایت باشد بنگر که تو را که اصلی حال چون باشد؟ چون فرع های تو را عروج و هبوط و سعد و نحس باشد تو را که اصلی بنگر که چه عروج و هبوط در عالم ارواح و سعد و نحس و نفع و ضرر باشد که فلان روح آن خاصیت دارد و از او این آید، فلان کار را می شاید. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |