آقای قاضی! من مثل باجناقم زن ذلیل نیستم؛ حاضر نیستم جلوی زنم تعظیم کنم/ قبول دارم بداخلاقم اما برایش طلا هم خریدمساعت از 9 صبح گذشته بود که زوج جوان وارد یکی از شعبه های دادگاه خانواده شدند. چشمان زن جوان پر از اشک بود و شوهرش هم زیر لب غر می زد. - آقای قاضی! من مثل باجناقم زن ذلیل نیستم؛ حاضر نیستم جلوی زنم تعظیم کنم/ قبول دارم بداخلاقم اما برایش طلا هم خریدم ساعت از 9 صبح گذشته بود که زوج جوان وارد یکی از شعبه های دادگاه خانواده شدند. چشمان زن جوان پر از اشک بود و شوهرش هم زیر لب غر می زد. عصر ایران- وقتی روی صندلی نشستند، لیلا گفت: آقای قاضی من از دست بی ادبی ها و بداخلاقی ها و کتک های این مرد خسته شده ام؛ نه تنها با من بدرفتاری می کند بلکه کار را به جایی رسانده که روی خانواده ام هم دست بلند می کند. بعد ادامه داد: یک بار که باهم سر موضوعی بحث می کردیم، خواهرم برای میانجیگری پا پیش گذاشت و داشت هر دو نفرمان را نصیحت می کرد که آرام باشیم اما ناگهان جلال با عصبانیت شروع به ضرب و شتم خواهرم کرد که من از دیدن این صحنه شوکه شدم و از همان روز تصمیم به طلاق گرفتم. در همین موقع شوهرش گفت: حاج آقا اصلاً این حرف ها واقعیت ندارد. این زن می خواهد مرا مقصر نشان دهد. لیلا هم بلافاصله در جوابش گفت: تو خواهر مرا کتک نزدی؟ حداقل وجدان داشته باش، صادق باش و راستش را بگو. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |