«غیرت برای میهن» راز تشییع باشکوه شهید گمنام در سرزمین بختیاریخبرگزاری فارس چهارمحال و بختیاری صدای گریه و مویه زنان بلند بود؛ باد زوزه کنان در میان جمعیت می پیچید و تازیانه وار خود را بر صورت های زنان می کوبید، چهره هایی سرخ شده از شدت سرما و دستانی یخ زده با پوست هایی چروکیده که هر چند ثانیه یک بار روی تابوتی سرد کشیده می شد. طعم تلخ اشک هایشان صورت های زخمی شان را می سوزاند و ردی از خود برجای می گذاشت و به راهش ادامه می داد. صدای لالایی خواندنشان بلند بود و با لهجه شیرین بختیاری برای جوانی که انگار تازه از دنیا رفته بود آوای خواب می خواندند؛ به سر و سینه خود می کوبیدن و صورت چنگ می زدند. زنانی که عقب تر ایستاده بودند صدای پچ پچ کردنشان بلند بود در گوشی حرف هایی می زدند و منی که برای موضوع دیگری خودم را به آن جا رسانده بودم در میان صحبت هایشان گُم شده بودم. از طرفی دلم برای مویه کردنشان و جوان از دست دادنشان کباب بود و از طرف دیگر می ترسیدم سوژه گزارشم را از دست بدهم در میان جدل قلب و عقلم حرف دلم را گوش دادم تا خودم را به میانه جمعیت برسانم. صدای یکی از زنان بیشتر از همه به گوشم می رسید حتما مادرش بود از جوانی اش و از قد رعنای فرزندش می گفت از شجاعتش از غیرتش از ناموس پرستیش و در این میان صدای زنان دیگر که دور تا دور تابوت نشسته بودند بلند و بلندتر می شد حتما خاله ها و عمه هایش بودند که ا برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |