مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 16 دی 1402 ساعت 15:052024-01-06بين الملل

با سعدی در گلستان؛ باب اول حکایت شانزدهم: دوست آن دانم که گیرد دست دوست/ در پریشان حالی و درماندگی (+صدا)


چهار کس از چهار کس به جان برنجند حرامی از سلطان و دزد از پاسبان و فاسق از غماز و روسپی از محتسب و آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟ - گفتم: حکایت آن روباه مناسب حال توست که دیدندش گریزان و بی خویشتن، افتان و خیزان.

کسی گفتش: چه آفت است که موجب مخافت است؟ گفتا: شنیده ام که شتر را به سخره می گیرند.

  گفت: ای سفیه شتر را با تو چه مناسبت است و تو را بدو چه مشابهت؟ گفت: خاموش که اگر حسودان به غرض گویند شتر است و گرفتار آیم، که را غم تخلیص من دارد تا تفتیش حال من کند؟ و تا تریاق از عراق آورده شود مارگزیده مرده بوَد.

تو را همچنین فضل است و دیانت و تقوی و امانت امّا متعنتان در کمینند و مدّعیان گوشه نشین؛ اگر آن چه حسن سیرت توست به خلاف آن تقریر کنند و در معرض خطاب پادشاه افتی در آن حالت که را مجال مقالت باشد؟ پس مصلحت آن بینم که ملک قناعت را حراست کنی و ترک ریاست گویی.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

با سعدی در گلستان؛ باب اول حکایت شانزدهم: دوست آن دانم که گیرد دست دوست/ در پریشان حالی و درماندگی (+صدا)

با سعدی در گلستان؛ باب اول حکایت شانزدهم: دوست آن دانم که گیرد دست دوست/ در پریشان حالی و درماندگی (+صدا)