قصه زنی با عروسک پارچه ای !هنوز 10 سال بیشتر نداشتم که عروسک هایم را کنار گذاشتم و با مردی ازدواج کردم که 40 سال از من بزرگ تر بود. آن زمان چیزی از زندگی مشترک نمی دانستم اما. به گزارش سایت قطره و به نقل ازخراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 30 ساله ای است که در طرح جمع آوری متکدیان به کلانتری بانوان هدایت شده بود. این زن جوان در شرح داستان زندگی اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در خانواده ای پرجمعیت که از لحاظ مالی، اجتماعی و فرهنگی در وضعیت بسیار ضعیفی قرار داشت، در شهرستان تربت حیدریه متولد شدم. تنها هفت سال داشتم که پدرم را از دست دادم و تامین مخارج زندگی مان به برادرم واگذار شد. به 10 سالگی که رسیدم عروسکم را به کناری انداختم و از دوران کودکی ام خداحافظی کردم چرا که به اجبار پای سفره عقد در کنار مردی 50ساله نشستم. اکبر به شغل کشاورزی اشتغال داشت و یک بار از همسرش جدا شده بود. من دوران کودکی را سپری می کردم و هنوز مفهوم زندگی مشترک را نمی دانستم اما همین که یک نان خورسر سفره مان کم می شد برای خانواده ام کافی بود. زندگی اجباری در کنار مردی که 40 سال از من بزرگ تر بود، چیزی جز افسردگی و ناراحتی های روحی و روانی برای من به همراه نداشت اما چاره ای جز صبر و تحمل نداشتم. 3 سال بعد اولین فرزندم که پسری شیرین زبان بود، به دنیا آمد اما تولد فرزندم نیز تغییری در زندگی مشترکم به وجود برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |