مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 2 دی 1402 ساعت 22:202023-12-23بين الملل

ماجرای کله پاچه ای که در دل بعثی ها وحشت انداخت


شاهرخ بلافاصله به سمت قابلمه کله پاچه رفت.

بعد هم زبان کله را درآورد.

جلوی اسرا آمد و گفت: فکر می کنید شوخی می کنم؟! این چیه!؟ جلوی صورت هر چهارنفرشان گرفت.

- شاهرخ بلافاصله به سمت قابلمه کله پاچه رفت.

بعد هم زبان کله را درآورد.

جلوی اسرا آمد و گفت: فکر می کنید شوخی می کنم؟! این چیه!؟ جلوی صورت هر چهارنفرشان گرفت.

ترس سربازان عراقی بیشتر شده بود.

مرتب ناله می کردند.

شاهرخ ادامه داد: این زبان فرمانده شماست! زبان، می فهمید؛ زبان! شاهرخ می خواست به زور زبان را به خورد آنها بدهد.

وقتی حسابی ترسیدند خودش آن را خورد! بعد رفته بود سراغ چشم کله وحسابی آنها را ترسانده بود.

  جهان نیوز نوشت: مرتب می گفت: من نمی دونم، باید هر طور شده کله پاچه پیدا کنی! گفتم: آخه آقا شاهرخ تو این آبادان محاصره شده غذا هم درست پیدا نمی شه چه برسه به کله پاچه؟!   بالاخره با کمک یکی از آشپزها کله پاچه فراهم شد.

گذاشتم داخل یک قابلمه، بعد هم بردم مقرّ شاهرخ و نیروهاش.

فکر کردم قصد خوشگذرانی وخوردن کله پاچه دارند.

اما شاهرخ رفت سراغ چهار اسیری که صبح همان روز گرفته بودند.

آنها را آورد و روی زمین نشاند.

یکی از بچه های عرب را هم برای ترجمه آورد.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

ماجرای کله پاچه ای که در دل بعثی ها وحشت انداخت

ماجرای کله پاچه ای که در دل بعثی ها وحشت انداخت