کربلای 4؛ خروج از مهجوریتغواص ها را که آوردند، نامش افتاد سر زبان ها. تازه بحث ها دور و برش گُل کرد. انگار آنها آمده بودند که کربلای چهار را از گمنامی بیرون بکشند، درست مانند خودشان که سال ها بی نام و نشان بودند. - جماران: کربلای چهار نه ابهت کربلای پنج را داشت نه نام و نشان والفجر هشت را. ناشناخته بود. مثل یک "تک" در کارنامه هشت ساله دفاع مقدس یک گوشه ای نشسته بود و دم نمی زد. غواصانش بی نام و نشان مانده بودند. اصلا گمنامی شده بود بخشی از این عملیات. پیکرهای مطهر رزمندگانش که آمدند، تازه افتاد سر زبان ها. هر یکی چیزی گفت. هر کدامشان هم مسئولیتی داشتند نه اینکه از راه رسیده باشند و چیزی گفته باشند و رفته باشند. وسط این نقل قول ها مانده بودیم که به کدام سخن می شود تکیه داد. اصلا عملیات اصلی بود یا فرعی؟ فریب بود یا نبود؟ حاج قاسم اما حرفی زد که شد تکیه گاه. شد دلیل راه. اصلا او خودش سند بود وقتی حرفی می زد. او گفت: "عملیات کربلای 4 عملیات اصلی بود نه یک عملیات فرعی و وقتی در حین عملیات کربلای 4 با مواجهه شدید دشمن مواجه شدیم و فهمیدیم امکان مقابله و عبور از ام الرصاص وجود ندارد، تصمیم گیری شد که عملیات متوقف شود. " جنگ شش سالگی خودش را پشت سر گذاشته بود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |