از غوغای چله کوچیکه تا عرض اندام اهمن و بهمندر حالیکه دکمه های ژاکت قرمز گل گلی اش را چفت هم می کرد، زل زده بود به دانه های ریز برف که انگار سوغاتی از سال های رفته است. همانطور محو تماشای برف ها زیرلب زمزمه می کرد: - گروه زندگی- قدیم ترها وقتی زمستان روی واقعیش را نشانمان نمی داد و فکر می کردیم دیگر خبری از برف و بوران نیست و باید زودتر از همیشه به استقبال بهار برویم، آن هایی که سرد و گرم زندگی را چشیده بودند، طوری به معجزه چله کوچیکه امید داشتند که مو لا درز حرفشان نمی رفت. وقتی پدر و مادرهایمان با امنیت خاطر می گفتند: عزیزم نگران نباش، بزار ببین چله کوچیکه چیکار می کنه! ته دلمان قرص بود به اینکه بزرگترهایمان بی حساب و کتاب حرف نمی زنند و حرف هایشان برگرفته از چیزی است که سال های سال آن را تجربه کرده اند؛ چه بساکه همیشه نیز روزگار همانطوری رقم می خورد که آن ها برایمان پیشگویی کرده بودند، یعنی یک زمستان پربرکت در نیمه دوم زمستان. این جریان طی سال های متمادی آنقدر تکرار شد که بعدها خود ما هم در برابر چله کوچیکه سرتعظیم فرود آوردیم و هروقت می دیدیم آبی از چله بزرگه گرم نمی شود، امید می بستیم به چله کوچیکه تا بیاید و بالاخره زمستان، رخی نشان دهد؛ اما اصلا حکایت این چله بزرگ و کوچک چیست و چه زمانی باید در انتظار شکوه زمستان باشیم؟ قدیمی ها اعتقاد داشتند زمستان خودش را با برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |