اسماعیل هنیه رییس حماس نبود، رهبر فلسطین بود!آخرین بار که او را به دور از هیاهوی همایش های بزرگ و مراسمات سیاسی دیدم، دهکده ای دنج در حاشیه استانبول بود؛ نشسته بودیم پای بساط چای که دیدم صورت بچه های فلسطینی گل انداخته. - بادیگارد درشت هیکل ترک که کنار رفت، ابوالعبد هویدا شد. محافظان را کنار زد و گرم و صمیمی میان ما آمد؛ وسط خوش وبش ها که فهمید از ایرانم، گرم تر در آغوش مان کشید. حس حضور اسماعیل هنیه، چیزی شبیه بچه های سینه سوخته شلمچه بود، پیررزمنده هایی که پیراهن سفید را روی شلوار می اندازند و وسط خنده هایشان بوی باروت را می شنوی، از تشویش آمده هایی که عجیب آرامت می کنند. حاج اسماعیل این چنین بود؛ کوه آرامش و ایمان. از پسِ دهه ها مبارزه، تجسد معنویت بود. هنیه آن قدر صیقل خورده بود که وقتی پشت سرش به نماز قامت می بستی، انگار بر بال فرشته ها بودی. شهادت اگر بویی داشت، عطر گرم عربی شیخ بود که هنوز هم در مشامم مانده. چنان گیرا قرآن می خواند، که می خواستی چشم هایت را ببندی و با او بر فراز مسجد الاقصی معراج کنی. هنگام خطبه خواندنش، محو روایت های جهاد می شدی، وقتی که انگشت اشاره اش را بالا می آورد، گویی پرده پندار می درید و پله پله تو را تا ملاقات خدا می برد. دعایش که تمام شد، گفتم بهترین دعا را از شما می خواهم: شهادت در راه فلسطین؛ آرام دستم را گرفت و گفت: دعا کنیم برای آزادی فلس برچسب ها: اسماعیل - هنیه - فلسطین - حاج اسماعیل - کنار - استانبول - بادیگارد |
آخرین اخبار سرویس: |