«سیراک ملکنیان» رنگ ها را با خودش برد؛ نقاش فرانسوی ایده های نقاش ایرانی را کپی می کردرنگ و ذهنی پر از تصویر. سیراک ملکنیان از وقتی چهارساله بود نقاشی کشید و هیچ اتفاقی، حتی روز های سخت مهاجرتش باعث نشد تا دست از عشقش بردارد. - نقاشی در روز های حضور متفقین در ایران سیراک مِلکُنیان، هیچ وقت این خاطره روز های چهار پنج سالگی اش را از یاد نبرد. همان روزی که طراوت نم نم باران حال و هوایش را عوض کرده بود و گرچه سه برادر دیگرش مشغول بازی بودند، او زیر کرسی نشسته بود و با تماشای باران نقاشی می کشید. از همان زمان نقاشی یار همیشگی اش شد. پدرش طراح چکمه بود و برای افسران در کفش فروشی اش چکمه درست می کرد. او زمان حضور متفقین در ایران، سیراک 18 روزه را همراه خانواده به باغی بزرگ در اراک برد. اقامتی که تقریبا تا حوالی 12 سالگی سیراک ادامه پیدا کرد. در همسایگی کفاشی، یک مهاجر جوان آسوری بود که نقاشی می کرد و سیراک حیرت زده از پشت ویترین همیشه نقاشی هایش را نگاه می کرد و با وساطت پدر در یک فصل تابستان در آنجا برای اولین بار با رنگ روغن نقاشی کرد. از وقتی هم که به تهران آمدند، 12 سال پی درپی هر جمعه، رنگ هایش را برمی داشت به اطراف تهران می رفت و مشغول نقاشی کشیدن می شد. اهل نقاشی های سفارشی نبود. مگر در همان نوجوانی که داشت یاد می گرفت و جهان را تجربه می کرد. برچسب ها: نقاش - نقاشی - در ایران - ایران - مهاجر - باران - سالگی |
آخرین اخبار سرویس: |