اختلاف بر سر محل برگزاری جشن عروسی به طلاق کشیدبا آن که در 4 سالگی پدرم را از دست دادم و از مهر و محبت او محروم شدم، اما مادرم جای خالی پدر را هم برایم پرکرد. او به سختی در کارگاه خیاطی مشغول کار بود تا این که همه خواهران و برادرانم ازدواج کردند. - به گزارش سایت قطره و به نقل ازتابناک،خراسان نوشت: دختر 28 ساله با بیان این که کاش مشاوره قبل از ازدواج را جدی می گرفتم، در ادامه سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی مشهد گفت:من آخرین فرزند خانواده بودم و بعد از آن که تحصیلاتم در مقطع دبیرستان به پایان رسید، به کارگاه تولیدی مادرم رفتم و در کنار او مشغول کار شدم تا هزینه های زندگی را خودم تامین کنم. در این سال ها خواستگارانی داشتم اما هیچ کدام مورد تایید من یا مادرم قرارنگرفتند تا این که در 24 سالگی، نادر به خواستگاری ام آمد و من در همان نگاه اول به تیپ و ظاهر زیبای او دلباختم. اگرچه خانواده نادر درباره خرید لوازم و حتی مهریه توقعاتی داشتند که برخلاف میل من و مادرم بود اما من نمی توانستم از این جوان خوش قیافه چشم پوشی کنم! در واقع رویاها و آرزوهایم درحال برآورده شدن بود و من خودم را در لباس عروس زیبایی می دیدم که در یکی از تالارهای مجلل به مهمانان خوش آمد می گویم. این بود که با وجود مخالفت های اطرافیانم به ازدواج با نادر اصرارکردم و پاسخ مثبت دادم. برچسب ها: هزینه های زندگی - خانواده - مددکار اجتماعی - کارگاه تولیدی - کارگاه - ازدواج - قبل از ازدواج |
آخرین اخبار سرویس: |