مطالب مرتبط:
از باقی گذاردنِ سوراخِ مشتو تا شفاعت از درختِ نَروک
از باقی گذاردنِ سوراخِ مشتو تا شفاعت از درختِ نَروک
از باقی گذاردنِ سوراخِ مشتو تا شفاعت از درختِ نَروک
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
سه شنبه، 27 شهریور 1403 ساعت 10:402024-09-17ورزشي

من از شما شفاعت خواستم، نه شفا!


گفتم هر طور شده پول جور کنم، حتی اگر نزول باشد! نگذاشتم منوچهر بفهمد وگرنه نمی گذاشت یک قطره آمپول برود توی تنش.

آمدیم خانه.

بعد از ظهر از بنیاد چند نفر آمدند.

- گفتم هر طور شده پول جور کنم، حتی اگر نزول باشد! نگذاشتم منوچهر بفهمد وگرنه نمی گذاشت یک قطره آمپول برود توی تنش.

آمدیم خانه.

بعد از ظهر از بنیاد چند نفر آمدند.

برایم غیرمنتظره بود.

پرونده های منوچهر را خواندند و گفتند: می خواهیم شما را بفرستیم لندن یعنی تمام! منوچهر گفت: مرا چه به لندن؟ دلم پر می زند بروم بقیع.

آن وقت می خواهید مرا بفرستید لندن؟ اصرار کردند که بروید خوب می شوید و سلامت برمی گردید.

منوچهر گفت: من جهنم هم بخواهم بروم، همسرم را با خودم باید ببرم و قبول کردند.

به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، روزنامه شهروند در مطلبی با این عنوان به معرفی کتاب اینک شوکران درباره روایات همسران شهدا و جانبازان جنگ تحمیلی و بیان خاطراتی تأثیرگذار و تکان دهنده از همسر یکی از این شهدا پرداخته است: اینک شوکران ؛ تاب و توان بالایی می خواهد مطالعه این مجموعه، مجموعه ای که روایت همسران جانبازان است از زیستی پر از درد و رنج و مشقت.

به ویژه که ببینی زنی که روایت می کند همچنان عاشق است و طوری از همسر شهیدش حرف می زند که گویی یک عاشق خطاب به معشوق.


برچسب ها: منوچهر - روزنامه شهروند - لندن - همسران شهدا - آمپول - بنیاد - جنگ تحمیلی
آخرین اخبار سرویس:

من از شما شفاعت خواستم، نه شفا!

من از شما شفاعت خواستم، نه شفا!