رضا به شهر خراسان غریب و تنها ماندخبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)_ شعر - خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)_ شعر ترکی شیرازی چرا؟ چونی، نکنم ناله در عزای رضا چرا؟ فغان نکنم روز و شب، برای رضا چرا؟ به سر نزنم دست غم به ماتم او چرا؟ بپا نکنم مجلس عزای رضا به طوس لشکر غم: بر دلم هجوم آرد چو آورم به زبان، نام غم فزای رضا رضا غریب و، رضا بی کس و، رضا مظلوم سزاست گر که کنم جان خود فدای رضا ز لخت های دل و اشک چشم ماتمیان مگر علاج شود درد بی دوای رضا به راستی دلش از سنگ خاره سخت تر است کسی که که نشکند او را دل از برای رضا خدا مباد رضا از کسی که از ره جور رضا نمود دل خویش بر جفای رضا رضا به شهر خراسان غریب و تنها ماند کسی نبود در آن شهر، آشنای رضا به او سپرد چو مامون ولایتعهدی اگر چه کرد ولی کرد بی رضای رضا رضا نبود رضا بر ولی عهدی او ولی قبول نشد نزد او ابای رضا ز راه خدعه و نیرنگ حاکم جبار به جای تخت به تابوت داد جای رضا هزار حیف که مامون بی حیا آخر نکرد شرم ز پیمغبر و خدای رضا به نزد خود طلبید و نمود مسمومش خدای داند و آن درد بی دوای رضا به خانه آمد و، در حجره رفت و، در را بست که تازه حجره کسی نشنود صدای رضا میان حجره ز سوز جگر، چو نی نالید چگر کباب شود بهر ناله های رضا غریب رفت ز دنیا میان حجره ولی جواد، جانب قبله کشید پای رضا رضا به زهر جفا شد به ملک طوس شهید ولی نگشت بریده سر از برچسب ها: خبرگزاری دانشجویان ایران - دانشجویان - خبرگزاری - خراسان - غریب - ایران - ولایتعهدی |
آخرین اخبار سرویس: |