وطن؛ پوپکی ست نشسته بر شانه هر کدام از ماوقتی از «آسمان» می گویم، فرقی ندارد که تو کجا و اهل کجا باشی؛ آسمان، آسمان است و ابرها همه شان دختران یک مادرند. وقتی می گویم «دریا»، فرقی ندارد که رام و آرام تصورش کنی یا کوبنده و مواج؛ - ایسنا/خراسان رضوی وقتی از آسمان می گویم، فرقی ندارد که تو کجا و اهل کجا باشی؛ آسمان، آسمان است و ابرها همه شان دختران یک مادرند. وقتی می گویم دریا ، فرقی ندارد که رام و آرام تصورش کنی یا کوبنده و مواج؛ دریا، دریاست. هروقت نامی از درخت نارون می برم احتمال اینکه آنچه در برابر چشمانت ظاهر می شود، شباهت زیادی به نارون های سرزمین های دیگر داشته باشد، بسیار است. اما وقتی می گویم میدان آزادی، فال حافظ، ملی شدن صنعت نفت، وقتی می گویم بندر انزلی، بوشهر، چهارشنبه سوری، سعدی، بوی اسپند روی ذغال، خرمشهر، انقلاب و بهارستان، دیگر هیچ کجای جهان، شبیه اینجا نیست. دیگر هیچ جای دیگری، ایران نیست. ایران، وطن است. مادر همه ماست، پدر همه ما، برادرمان و خواهرمان است. وطن، مقصد مشترکِ میهن پرستی همه ماست. وطن، جغرافیای سندخورده ای درون سینه همه ماست. ادراک ما از تعلق داشتن و بخش مهمی از معنای بودن ماست. برای آنکه چیزی به چیزی یا کسی به کسی یا کسی به چیزی، تعلق داشته باشد، باید نقطه اشتراکی یافت. برچسب ها: آسمان - گویم - دریا - دیگر - همه شان - دختران - مادر |
آخرین اخبار سرویس: |