از قهوه داغ تا سیم اتو؛ داستان یک اعتراض/ وقتی سلب خوابگاه شدمعوض تجهیز خوابگاه به دکتر و آمبولانس، از متعرضین تعهد گرفتند. برای ترم بعد هم سماور و اتو و اقلام این چنینی را ممنوع کردند. مساله راحت تر از آنکه فکر کنید حل شد. - من و چند نفر دیگر از پسر ها را هم به کل سلب خوابگاه کردند. گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو-عابد نظری، من نیم سال دوم قبول شدم. در همان ایالت ویرجینیا که پیشتر چندباری اسمش را آورده ام. مرکز استان بود. اما برای منی که بند تهران بودم، امکاناتی در حد روستایی که خیابان هایش آسفالت شده و جای اسب های قد بلند، پراید و پیکان کوتوله سوار می شوند، داشت. همه ی اهل آن کلاس 44 نفره، بومی بودند. جز من و سیدمحمد بورانی (وصفی از بورانی هم پیشتر گفته ام). آن اول ترم البته بورانی را نمی شناختم و نمی دیدم انگار. قاطی یک گروه 6 نفره از بچه های کاردانی به کارشناسی برق شده بودم. هرکدامشان اهل جایی بود. از بندر دیر تا سنندج و مراغه و حتی سرخس. آن ها بلد بودند خوابگاه بگیرند. خوابگاه مثل حق بود. باید می گرفتی. کسی در طبق اخلاص تقدیمت نمی کرد. اصغر که اهل دیر بود، بعد دو روز ویلان بودن، گفت: برویم بسط بنشینیم در خوابگاه. به بهانه ی استفاده از سالن ورزشی وارد ساختمان شدیم. پلاسمان را در نمازخانه گذاشتیم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |