مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
جمعه، 23 اسفند 1398 ساعت 09:152020-03-13سياسي

روایت مادرانی که هنوز می جنگند/ از پشت جبهه تا پشت بیمارستان


خبرگزاری فارس، زنجان - 6.

5 هر روز صبح زودتر از همه بیدار می شد اما آن شب کلا نخوابید و تا صبح پلک روی هم نگذاشت، بساط صبحانه را که آماده کرد، فاطمه پیدایش شد، برای نخستین بار بود که با اعزام همسرش به جبهه موافقت کرده بود و حالا او دل آشوب سر سفره نشسته بود.

  خنده ها و سخت گیری های او مثل هر روز بود و دخترش را برای رفتن به مدرسه آماده می کرد، همه چیز از نظر بچه ها عادی بود اما حسین می دانست در دل همسرش چه هیاهویی برپاست، فاطمه که راهی می شود فقط علی می ماند او 6 سال بیشتر ندارد و هنوز برای رفتن به مدرسه کوچک است، حسین همسرش را صدا می کند زری خانم بسه کار بیا بشین اما همسرش دارد ساک رفتن را آماده می کند و چند دقیقه وقت می خواهد.

پس وقت خوبی برای بازی است؛ حسین با علی کشتی می گیرد و اجازه می دهد پسرش او را به خاک بزند، علی سرخوش از این پیروزی است که پدر او را در آغوش می گیرد علی آقا، من نیستم شما مرد این خونه ای؛ مراقب مامان و خواهرت باش .

  یک ساعت بعد حسین رو به روی زهرایی ایستاده که قرآن و کاسه آب به دست است، همسرش سعی می کند نگاهش را از او بدزد اما با جمله به من نگاه کن سعی می کند با او چشم تو چشم شود ممنون ازت که پای رفتنمو سست نکردی؛ نوکرتم به مولا، قسمت بشه جبران می کنم، نگران بودم چیزی بگی پای رفتنم نیاد می دونم شاید سخته برات ولی من


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

روایت مادرانی که هنوز می جنگند/ از پشت جبهه تا پشت بیمارستان

روایت مادرانی که هنوز می جنگند/ از پشت جبهه تا پشت بیمارستان