روایت روز خونین رزمندگان لشکر 25 کربلا در جزیره مجنونحماسه و مقاومت. خاطرات شهدا و رزمندگان همواره درس های آموزنده ای است که هرچند ساده، اما نقشه راهی سرنوشت ساز است برای تجلی انسانیت، گاهی خاطرات احساسی و عاشقانه اند و گاهی نیز پندآموز. در ادامه خاطره ای جذاب از محمد دیلم کتولی تقدیم مخاطبان می شود. او این خاطره را تقدیم به شهید ابراهیم جهان بین معاون گردان حمزه سیدالشهدا لشکر ویژه 25 کربلا و دیگر شهدای والامقام در آن روز دهشتناک و نفخه رستاخیز جزیره مجنون، کرده است. مهتاب بی رمق، تنها چراغ روشن دشت بود، ناگهان انفجار های پیاپی، زلزله ای به پا کرد، همه بچه ها از خواب پریدند، دشمن داشت منطقه را شخم می زد، آتش تهیه دشمن شامل هر چیزی می شد، گلوله تانک و توپ، موشک های کاتیوشا و مینی کاتیوشا و انواع و اقسام خمپاره ها . . عراقی ها برای آن که در پذیرایی از بچه ها چیزی کم نگذاشته باشند، حتی از شلیک گلوله های شیمیایی عامل اعصاب هم دریغ نکردند، این شدت آتش از تک احتمالی حکایت می کرد. طبق شواهد موجود می بایست خیلی سنگین نیز باشد، بچه ها خیلی راحت درو می شدند، مثل برگ هایی که اسیر پنجه های نامهربان پاییز می شوند، گوشه ای را نمی شد پیدا کرد که چند نفر مجروح و یا حتی شهید در آن نباشد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |