از «فلک بستن در آب» تا «آبی که با یک سخنرانی نصیب اسرا شد»سید حسن مهدیون، آزاده سرافراز تویسرکانی که جانباز 50 درصد نیز هست، از خاطرات 10 ساله اساراتش می گوید و روزهای سخت و طاقت فرسایی که بر او و دیگر اسرا گذشت. - خبرگزاری فارس همدان، امروز 26 مرداد سالروز پرواز آزادگان از زندان رژیم بعثی به آغوش پرمهر وطن است، روزی پرتلاطم اما به یادماندنی، لحظاتی که برای همیشه در تاریخ این دیار ماند و خاطراتی را از روزگار وصل به تصویر کشید آن جا که بوسه های تبدار آزادگان بر پیشانی پاک مام وطن می نشست، آن جا که داغ شکنجه فراموش شد وقتی سر بر آستان حضرت دوست ساییدند و لحظات ناب دیدار یار در وجودشان جا خوش کرد. سید حسن مهدیون یکی از آزادگان عزیز این سرزمین است که 10 سال در اسارت رژیم بعثی عراق بود و در این مدت خاطراتی را ثبت کرده که بخشی از آن را با هم می خوانیم. فارس: بفرمایید چه زمانی به جبهه رفتید و چطور اسیر شدید؟ آبان ماه سال 59 از کرمانشاه به جبهه رفتم، فرماندهی در منطقه غرب با شهید بروجردی بود، شهید بروجردی تنها کسی بود که در آن زمان حکم از امام(ره) در رابطه با مناطق غرب گرفته بودند، بعد از حدود یک ماه که جبهه بودم یعنی اوایل جنگ در منطقه بابایادگار همراه چهار نفر از همرزمانم توسط دموکرات ها اسیر و از طریق قصر شیرین تحویل عراق شدیم؛ تعداد ما در عملیاتی که گروهی طراحی شده بود 20 نفر بود، 16 نفر شهید برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |