این رقابت استعداد کُش!دوازده سال یا دقیق تر دوازده بهار، از بهترین سالهای عمر همه ما پشت میز و نیمکت های مدرسه سپری شد. مسیری که عرف اجتماعی، آرزوی پدر و مادرها و هزاران دلیل دیگر پیش پای همه ما گذاشته است. - هدف هم از قبل تعریف شده، همان عرف اجتماعی و آرزوی والدین، کنکور و دانشگاه و چیزی شدن برای سربلندی خانواده. در میانه تکرار این داستان برای میلیون ها کودک و نوجوان ایرانی اما علاقه شخصی، کشف توانایی و استعداد دانش آموز و حتی نیازهای جامعه و تامین شغل فرد هیچ جایی در این مسیر از پیش طراحی شده ندارد. مدرسه و دانشگاه برای خیلی از ما قصّه ی بی خوابی و سالهای بر باد رفته است. انبوه درس و مشق هایی که هیچکدام در زندگی روزمره دردی از ما دوا نکرد. امروز نه چیزی از مشتقات به یاد داریم و نه مثلثات و جبر و احتمال و انتگرال در هیچ یک از مناسبات اجتماعی به کارمان آمد! آموزش یا استعدادکُشی؟! بسیاری از جامعه شناسان و متخصصین حوزه ی آموزش، این شکل از تعلیم و تربیت عمومی را یک نوع استعدادکُشی می دانند. مدارسی که حتی به قدر یک دفتر یا چند سطر هم نه مهارت های فردی و زیست اجتماعی آموزش می دهند و نه بُعد تربیتی و پرورشی آنها مشهود و ملموس است. این شیوه منجر به تربیت نسل هایی با سواد نه چندان عمیق، بدون ایده های بزرگ و خالی از عطش یادگیری می شود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |