نوحه خوان برای همه می خواندامسال نوحه ها خودشان را از حصار دیوارها بالا کشیده اند. نوحه خوان برای همه می خواند. برای همه وسعت حسینیه و کوچه و خیابان های اطرافش و برای همه رهگذرها. - شرّه می کرد توی جان آدم. همیشه تنه به تنه داربست های سیاه پوشیده کنار حسینیه، همزمان که عرق روی صورت چای ریزها شیار می زد و استکان های کمرباریک دست به دست می شدند، کسی می ایستاد پای یک استانبولی بزرگ روسیاه و باد می پاشید به تن ذغال های لطمه به صورت زده و تلی از عطر دوداندود عجیبش را می ریخت به سر و روی خیابان حسینیه. بویش انگار بماند به تارهای بینی آدم، انگار حبس شود توی پیچ وخم مویرگ های ریه و بیرون نیاید، وصله شده به نوحه و اشک و چای روضه. امسال اما خبری از پچ پچ استکان های ایستگاه صلواتی کنار حسینیه و قطار شدن آدم های تشنه چای و راه افتادن بوی سحرآمیز اسپند نیست. دم در حسینیه؛ همان محوطه بی انتهای صحن، توی گیت های ورودی، خادم ها ماسک به صورت و تب سنج به دست ایستاده اند. لبخندها اما همان همیشگی است. همان هایی که وقتی پرهای سبز خادمی را دست می گرفتند، تک به تک تحویل آدم های پشت در می دادند. این بار لبخند از چشم ها جاری شده. خادم ها انگار برای همه عزادارها لبخند کنار گذاشته باشند، نگاهت که می خورد به سیاهی چشم هایشان، سهم لبخند و خوش آمدت را می دهند دستت. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |