لباس مخصوصی که شهید تجلایی برای شهادتش آماده کردآخرین بار، موقع بستن ساکش دل توی دلم نبود. پرسیدم: علی حالا چرا این لباس تکه پاره را با خودت برداشتی؟ با لبخندی که می دانستم چقدر جدی است، - رفته بود تا مجاهدان افغان را یاری دهد و تمام فکر و دغدغه اش جهاد بود چطور می توانست حالا که در سرزمین خودش چنین جنگی برپاست بگوید به خاطر ازدواج به جبهه نمی روم و روی حرفش هم بماند؟ شهید علی تجلایی نسیبه عبدالعلی زاده، همسر شهید علی تجلایی در ادامه صحبت هایش می گوید: همین هم شد. درست فردای عقدمان، علی به بهانه اینکه بروم یکسری وسایل را تحویل دهم و برگردم، راهی جنوب شد. پدرم می دانست در دل علی چه می گذرد و از آنجایی که دوستش داشت به او گفت: می دانم داری برای جنگ می روی. نیازی نیست دیگر حقیقت را پنهان کنی! وقتی آیت الله مدنی در آن مراسم ساده ما با حضور چند پاسدار داشت اما علی قسمم داد. جالب اینجاست که تا پایان جنگ تمام پاسدارهایی که در آن مراسم حضور داشتند و نیز خود آیت الله مدنی به شهادت رسیدند. تصویری از مراسم عقد شهید علی تجلایی سه سال و نیم من و علی با هم زندگی کردیم و اولین و آخرین دروغی که از او شنیدم، همانی بود که به پدرم گفت. علی بسیار آرام و معصوم بود. در همه تصاویرش این نگاه معصوم دیده می شود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |