یک غافلگیری در نوروز سال 61زمانی که سال نو شد و بهار طبیعت به زمستان اردوگاه پا گذاشت. برادران صمیمانه یکدیگر را در آغوش گرفتند و سال نو را به یکدیگر تبریک گفتند. بعد یکی از برادران به نام میرزایی گفت: - زمانی که سال نو شد و بهار طبیعت به زمستان اردوگاه پا گذاشت. برادران صمیمانه یکدیگر را در آغوش گرفتند و سال نو را به یکدیگر تبریک گفتند. بعد یکی از برادران به نام میرزایی گفت: بهتره به یاد شهدای گلگون کفنمان سرود ملی بخونیم . به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، محمود راز قندی از جمله آزادگان دوران دفاع مقدس در خاطره ای کوتاه از یکی از نوروزهای دوران اسارتش روایت می کند: بسیار غمگین تر از همیشه می رفتیم به استقبال عید نوروز سال 1361. حاج آقا ابوترابی و 14 افسر و خلبان را برده بودند به بغداد برای بازجویی. حال بچه ها حسابی گرفته شد. همگی در آسایشگاه دعای توسل زمزمه می کردند. دعایمان کارگر افتاد و برادرانمان درست شب عید برگشتند به اردوگاه. شادی به اردوگاه برگشته بود. یکی از بچه ها برای اینکه روحیه بچه ها را شاد نگه دارد، سفره هفت سین چید. سفره ای متفاوت از سکه، ساعت، سنگ، سبزی، سرم، سجاده، سرنگ و قرآن. زمانی که سال نو شد و بهار طبیعت به زمستان اردوگاه پا گذاشت. برادران صمیمانه یکدیگر را در آغوش گرفتند و سال نو را به یکدیگر تبریک گفتند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |