ایستگاه پایانی هیاهوی زندگی!در گوشه ای از این شهر پرهیاهو عده ای به شغلی مشغولند که فردا و پس فردا، میزبان تک تک ما و شریک حزن و اشک بازماندگانمان می شوند تا پیکری را مهیای سفر به دیار باقی کنند و شاید دلمان بخواهد بدانیم آن ها در چه شرایطی به سر می برند. - به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، ظهر یکی از روزهای آفتابی پاییز است اما گویی در اینجا هوا منفی بی نهایت است سرمایی که آرام آرام از پاهایت بالا می رود و به نفس هایت می رسد. سکوت مبهم و خالی از هر معنایی در محوطه باغ بهشت همدان حکم فرماست و این حجم از سکوت هر از گاهی با شیون و ناله ای از دور که بر دلت چنگ می اندازد شکسته می شود زمانی که یا جنازه ای را برای غسل آورده اند و یا جنازه آماده شده ای را تحویل خانواده اش می دهند. به چهره غمبار خانواده هایی که عزیزان شان را از دست داده اند، نگاه می کنم. همه جا را رنگ سیاه گرفته اما پرنده ها کماکان بر شاخه درختان خشک آواز می خوانند، شاید سمفونی مرگ. از در غسالخانه که وارد می شوی انتظار داری مقابلت جنازه ای ببینی و این تصور گام هایت را مردد و سست می کند کمی زمان می برد تا بپذیری اینجا هم یک ساختمان معمولی از جنس آجر و سنگ است با مردگانی که تا همین دیروز همچون تو، زندگی را به رخ می کشاندند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |