میگویند صبح سردی بود، با غبار صبحگاهی جایی در دشتِ دارخوین

احمدی مدیر کل فرهنگی وزارت بهداشت در یادداشتی نوشت: میگویند صبح سردی بود، با غبار صبحگاهی جایی در دشتِ دارخوین، یک پنجشنبه در هشتم اسفند ماه.

- مدیر کل فرهنگی وزارت بهداشت درباره واقعا بمباران شیمایی بیمارستان نوشت.

احمدی مدیر کل فرهنگی وزارت بهداشت در یادداشتی نوشت: میگویند صبح سردی بود، با غبار صبحگاهی جایی در دشتِ دارخوین، یک پنجشنبه در هشتم اسفند ماه.

ماه ها طول کشیده بود تا رزمندگان، سازه های فلزی و مصالح را شبانه و بی سر و صدا در یک موقعیت استتار پذیر از اهواز و آبادان برده بودند و در آن وسط بیابان، یک بیمارستان صحرایی راه اندازی کرده بودند.

بکارگیری آخرین شیوه های مهندسی از این سازه فلزی-خاکی یک بیمارستان صحرایی درست کرده بود که میزان توانست در همان هفته های اول راه اندازی، از تعداد شهدا به شکل باورنکردنی بکاهد.

بیمارستان صحرایی فاطمه الزهرا س و خیلی زود موقعیت آن را به صلیب سرخ دادند تا طبق توافق نامه های بین المللی رژیم بعث عراق از تهاجم به آن خودداری کند.

سال 64 شده بود و حامیان صدام به این نتیجه رسیده بودند که موج پیروزی های رزمندگان ایرانی را باید با یک اقدام نامتعارف بگیرید، لذا آلمان داوطلب شد تا مواد اولیه بمب شیمیایی را به دیکتاتور تکریت بدهد.