نوروز در روستای 400 ساله همدان/ از آب پرتقال نیابتی تا دیوارهایی که سرخ می شوندخبرگزاری فارس-همدان، سولماز عنایتی: هنوز سپیده نزده بود که راهی شدم، دل به جاده ای باریک و پیچ در پیچ سپردم و چشم به افق دوخته ام، میان گرگ و میش هوا هیبت کوه های وَرِدل هم، وجودم را فرا گرفت؛ شانه به شانه هم ایستاده و با بالاپوش سفید، سایه سر شده بودند. از کوه های برافراشته که چشم برداشتم سرگشته درختان اوج گرفته بین دره های طرفین شدم، گویی مسابقه قد کشیدن داشتند و قرار نانوشته ای که شاخه و برگ بلندتر نجوا با خدا نصیبش شود. دو خطی پیغام حواله دادم به بلندترین شاخه بی برگِ زمستان زده تا دست دراز کند و پیام رسان باشد، نامه برای خدا میان هلهله سارها که انگار شیرازه مناجات نامه اند، عجیب حالی است. غرقه در آسمان و زمین بودم که خورشید عالم تاب بر روستا و چشمان متحیرم تابید؛ ترکیب بند طبیعت روستا تکمیل شد؛ شعری است تکرار نشدنی. از اینجا به بعد غزل خوان، سنگ چین های ریز و درشت را پیاده گز کردم. ورودی روستا آراسته به سنگ های قد و نیم قد به هم چسبیده بود که هر کدام داستانی از قدم های تند و آهسته آدمیان را در دل صبورشان جا دادند، از سنگفرش های منظم که بگذریم دو تا یکی در میان، درهای چوبی با کوبه و کلون؛ قدمت چهارصد ساله روستا را فریاد می کنند و صلابت قاضی خان را به رخ می کشند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |