«قدر» در میان لاله های گلزار/ دست های دعا دست در دست شهداحال ِ آرام ِ رمضان، گره خورده به نوای دلنشین مرحوم مؤذن زاده که انگار صدای اذانش آدم را تا ملکوت می برد؛ گره خورده به دانه های خرما و بامیه های چرب و شیرین. گره خورده به دعاهای نگفتنی شب های پر قدر و قیمت احیا ؛ گره خورده به لذت چشیدن عطر چای دم افطار که با نوای ربنا تا آسمان می رود و حظ و لذت اولین لقمه نان و پنیر و سبزی را به جان آدم می ریزد؛ رمضان است و خاطره های تکرار نشدنی اش. اولین رمضان بعد از روزهای بحرانی و سنگین کرونا، زیر سایه مراقب و ماسک و الکل و فاصله هایی که گویا در روزگارمان ماندگار شده اند، در حالی رسید که هر کدام از ما داغی از این روزها بر دل داریم و بهانه ای برای باریدن. سکوت شبهای بهاری و دلهای دردمند و شبهای قدر، بهانه ای ساختند برای دست انداختن به دامان پر مهر خداوند؛ بهانه ای به زیبایی قدر اَللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ. با مانتوی نه خیلی گرم و شال سفید رنگش، نشسته بود در سایه دیوار کوتاه گلزار، بی توجه به رفت و آمدهای محوطه دعا می خواند و اشک می ریخت. بیست و یکی دو سال بیشتر نداشت؛ دلش اما پر از حرف بود و انگار فرصتی یافته بود برای بی ترس و خجالت اشک ریختن و درد دل کردن. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |