امروز با سعدی : سلسلهٔ موی دوست حلقه دام بلاستهر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست گر بزنندم به تیغ در نظرش بی دریغدیدن او یک نظر صد چو منش خونبهاست گر برود جان ما در طلب وصل دوستحیف نباشد که دوست دوست تر از جان ماست دعوی عشاق را شرع نخواهد بیانگونهٔ زردش دلیل ناله زارش گواست مایهٔ پرهیزگار قوت صبر است و عقلعقل گرفتار عشق صبر زبون هواست دلشدهٔ پایبند گردن جان در کمندزهرهٔ گفتار نه کاین چه سبب وان چراست مالک ملک وجود حاکم رد و قبولهر چه کند جور نیست ور تو بنالی جفاست تیغ برآر از نیام زهر برافکن به جامکز قبل ما قبول وز طرف ما رضاست گر بنوازی به لطف ور بگدازی به قهرحکم تو بر من روان زجر تو بر من رواست هر که به جور رقیب یا به جفای حبیبعهد فرامش کند مدعی بی وفاست سعدی از اخلاق دوست هر چه برآید نکوست برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |