همسر پزشکی که روز عاشورا شهید سلامت شد: وقتی پایش شکست، خوشحال شدم!آنقدر برای خدمت به بیماران کرونایی بی تاب و آماده بود که وقتی پایش شکست، خوشحال شدم که بیمارستان نمی رود، اما باز هم دست از کارش نکشید. - خبرگزاری فارس ـ گروه حماسه و مقاومت ـ زهرا بختیاری: زمستان سال 98 بود که مردم عادی جامعه برای اولین بار اسمش را می شنیدند. حتی خیلی ها نمی توانستند نامش را درست تلفظ کنند و یا به خاطر بسپارند؛ فقط گوش به گوش و زبان به زبان پیچیده بود که یک نوع بیماری عفونی آمده و مثل سرماخوردگی است، ولی هرکس بگیرد، می میرد! تلویزیون را که روشن می کردیم، اولین خبر روند شیوع کرونا را تشریح می کرد و اینکه الان در کجای جهان بیش تر اوج گرفته و ایران در چه وضعیتی قرار دارد. جایی نبود که حرف از آن نباشد. دائم به هر نحوی که می شد در اطلاع رسانی ها خبر می دادند که مراودات باید کم شود. مهمانی ها و مجالس مطلقا باید تعطیل شود. هر کسی کوچک ترین علامتی در خود احساس می کند باید سریعا قرنطینه شود. کافی بود عطسه یا سرفه کنید. آنگاه حس می کردید آدم های اطراف طور دیگری نگاهتان می کنند و آنها که حساس تر بودند، سریعا از شما دوری می کردند. وسایل بهداشتی مثل الکل و مواد ضد عفونی و ماسک و دستکش شده بود مایحتاج ضروری هر خانه. *دورانی که شبیه فیلم ها بود! خلاصه که اوضاع بیش تر شبیه فیلم ها شده بود تا زندگی واقعی. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |