روایت عاشقانه های پدرزن و داماد پزشک/ماجرای ساک پر از پول دکتر و چشم گریان بیمارکم نیستند پزشکانی که معامله شان با خداست نه جیب بیمار. در روزهایی که مزین به نام پزشک است کم لطفی است اگر یاد نکنیم از همین پزشکانی که به قول معروف، - گروه زندگی؛ عطیه اکبری: عادت کردیم به شنیدن خبرهای تلخ از همه جا حتی جامعه پزشکی، مثلاً خبرهایی از فرار مالیاتی پزشکان، یا سوء استفاده برخی پزشکان از جیب بیماران برایمان جذاب است. این دست اخبار به سرعت دست به دست می شوند اما کم نیستند پزشکانی که با خیرخواهی شان مسیر زندگی آدم ها را تغییر می دهند و کم از آن ها می شنویم. کم نیستند پزشکانی که معامله شان با خداست نه جیب بیمار. در روزهایی که مزین به نام پزشک است کم لطفی است اگر یاد نکنیم از همین پزشکانی که به قول معروف، آخر مرام و معرفتند. سوژه گزارش ما در روز پزشک مرور ماجراهای دو پزشک است؛ روایت عاشقانه های یک پدرزن و داماد. مرحوم دکتر منوچهر دوایی و دکتر عبدالجلیل کلانترهرمزی *روایت اول؛ وقتی همه پزشکان از دکتر دوایی خجالت کشیدند دکتر منوچهر دوایی گل سرسبد جامعه جراحان ایران بود؛ چهره ماندگاری که یک ماه قبل از دنیا رفت و نامش تا ابد بر تارک ایران می درخشد؛ فوقِ فوق تخصص جراحی که پس از پایان تحصیلات تکمیلی در سال های دهه 50 با بهترین درخواست برای اقامت رو به رو شد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |