روایت کودک 2 ساله ای که گلوله کور تکفیر از بدنش عبور کرد/ التماس دعای پدر راستین از مردمخبرگزاری فارس از اراک؛ قرار بود راستین بوی گرد و غبار حرم شاه چراغ را بگیرد، اما این روزها کنار تختش که می ایستی بوی الکل و سرم و دارو می دهد. راستین می بایست اولین سفرش به شیراز را به خوبی روایت کند، اما حالا تا عمر دارد راوی قصه تلخ ترور خواهد بود، راوی فریادهای برخواسته از وحشت زائران، راوی دویدن های این طرف و آن طرف کودکان، راوی جان دادن پدری که جان داد تا نفس کشیدن های آخر دلبندش را نبیند، راوی عشق مادری نیمه جان که دستش را بالش سر غرقِ به خون جگرگوشه اش کرد، راوی خون هایی که بر زمین ریخته شد و روای جنایتی که نامش ترور بود! راستین با چشمان کوچکش دید که شیراز این بار فکه شد، دهلاویه شد، شلمچه شد تا تیرها از بدن نحیف و لاغرش خون بنوشند، میدان جنگ نبود! اما در میان آینه کاری صحن و سرای حرم، زائران این بار حماسه جاوید شدند. مادرش بی تاب و پدرش نگران، مادرش بی قرار و پدرش نیمه جان، پشت درهای بسته اتاق عمل دست به دعا برداشته و راستین را بار دیگر از خدا می خواهند. بخیه ها عفونت کرده اند و راستین برای دومین بار راهی اتاق عمل شده است، مادر بی تاب اشک می ریزد و پدر در اوج نگرانی هم کلامم شده است تا راوی آن روز شوم باشد. از پدرش می پرسم اگر می خواهند در فرصتی مناسب تر صحبت کنیم، با نگاه مضطربش نگاهم می کند و به نشانه نه سرش را تکان می برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |