دل هایی که در جوار امام رضا آرام می گیرندواقعه بی نظیر زندگی و آن ابهت، رشادت و علمت را، مادران عفیف و پاکدامن برای دخترکان نونهال خود بازگو می کنند در مقابل ضریح مقدس. همان جا که عاشقانت دست ادب به سینه، - خبرگزاری فارس، سمیه انصاری فرد: آسمان به کبودی می زد اما زمین نقره فام می شد. ابرها تاب و توان از کف داده و نقل های سپید برف، سر و روی زائران را می پوشاند. گنبد و گلدسته های بارگاه ملکوتی ثامن الحجج نیز ردای سپید به تن کرد. باز هم مشهدی شدم و دعوت به ضیافتی سترگ. پاهایم روی زمین لغزنده سر می خورد اما دلم گره خورده به مهر امام هشتم شیعیان بود. بلورهای برف به زیبایی یاس، صحن های حرم امام رضا(ع) را سپیدپوش نمود و روز میلاد بانوی یاس نیز نزدیک می شد. در مقابل گنبد طلا و سقاخانه، ابهت و بزرگی آقای مهربانی ها، در نظرم چندین برابر شد. دلم به ذرات معلق هوا آویخت و دردها و رنج ها یک به یک از وجودم شانه خالی کردند. انگار همه چیز رنگ دیگری گرفت. اوج، ثانیه های سرشارش را ملکوتی می کرد و زائران به نیت رفع حاجت، شفای بیمار و در طلب امور مادی و معنوی، فوج فوج به صحن و سرای حرم سرازیر می شدند. و من. آنجا چه می خواستم؟ چه می دیدم؟ در میان آن همه قدرت و عظمت، همچون قطره ای در مقابل اقیانوسی بی انتها شدم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |