این کتاب را مانند طعم چای بچشیدهر دو دستم را تکان می دهم و طوری فریاد می زنم که همه بشنوند «مامان، مامان!» درست همان وقت ارابه به جلو حرکت می کند و به دری می خورد که باز می شود و دهانه تاریک دالانی را آشکار می کند. - ایسنا/اصفهان هر دو دستم را تکان می دهم و طوری فریاد می زنم که همه بشنوند مامان، مامان! درست همان وقت ارابه به جلو حرکت می کند و به دری می خورد که باز می شود و دهانه تاریک دالانی را آشکار می کند. تا جایی که می توانم به عقب خم می شوم و قبل از آنکه در تاریکی فرو بروم، دوباره فریاد می زنم: مامان! به نظرت چطور بودم، مامان؟ به نظرت چطور بودم؟ حتی بعد از اینکه سرم را از روی بالش برداشتم و سعی کردم رؤیا را از ذهنم برانم، کلمات در گلویم بودند: به نظرت چطور بودم، مامان؟ مامان، به نظرت چطور بودم؟ ولی مامان دو متر زیر زمین است. ده سالی می شود که مثل سنگ سرد شده و در تابوت ساده ای از چوب کاج در گورستان اَنا کاستیا در حومه ی واشنگتن دی. سی. خوابیده است. این بخشی از کتاب مامان و معنی زندگی نوشته اروین دِ یالوم است که محور تازه ترین نشست از سلسله جلسات فصل سخن قرار گرفت که به جمع خوانی کتاب های حوزه روانشناسی توسعه فردی اختصاص دارد و سه شنبه (27 دی ماه) در کتاب فروشی اردیبهشت جهاد دانشگاهی برگزار شد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |