روایتی از زوج های نابارور در کرمان/ اجازه دهید این جنین ها نوزاد شوندپیرمرد دستی به سبیل های پرپُشت سفیدش کشید و گفت: بله دایی جان! من و مریم هنوز خیلی جوان بودیم، اما بچه دار نشدیم، توی کرمان هم که دکتر و امکانات درست و حسابی نبود، - خبرگزاری فارس – کرمان؛ مهسا حقانیت: پیرمرد دستی به سبیل های پرپُشت سفیدش کشید و گفت: بله دایی جان! من و مریم هنوز خیلی جوان بودیم، دو، سه سالی بیشتر از عروسی مان نگذشته بود، اما بچه دار نشدیم، توی کرمان هم که دکتر و امکانات درست و حسابی برای درمان ما نبود، رفتیم یزد، اما فایده ای نداشت، از بس حرف و حدیث شنیدیم، خسته شدیم و بالاخره تصمیم مون رو گرفتیم، مریم همه طلاهاشو فروخت، چمدون مون رو بستیم و راهی اسراییل شدیم تا شاید دکترای اونجا بتونن کاری برامون بکنن، اما نشد که نشد. حالا شما اگر بچه دار نشی، بهت بگم بیا برو اسراییل تا دوا و درمان کنی، توی دلت می گی حتما پیرمرد دیوانه شده که این پیشنهاد رو می ده، بله باید این رو بگی، چون الان خیلی راحت توی همین شهر خودمون بهترین دکترها و بیمارستان ها رو داری که هزار تا دوا و درمون برات می کنن، حتی نیازی نیست بری یزد که کنار گوشمونه. آقا عبدالرضا و مریم خانم یکی از صدها زوج ناباروری هستند که قبل از انقلاب و حتی در سال های اولیه بعد از پیروزی انقلاب مجبور بودند برای درمان راه طولانی و پر هزینه ای را حتی از کرمان تا اسراییل ط برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |